یکی ازخدام حرم می گوید :من در دارالحفاظ کشیک بودم .درخواب دیدم در حرم ،خود به خود باز شد وحضرت امام رضا(ع)بیرون آمدند وبه من فرمودند :بلند شو!بگو مشعلهای بالای مناره ها را روشن کنند زیرا گروهی از زائران در اطراف طرق در اثر بارش برف راه را گم کرده اند.برو به متولی بگو مشعلها را روشن کند وباگروهی از خادمان جهت نجات وراهنمایی آنان حرکت کنند .
می گوید:از خواب پریدم.برای مسئول خدام حرم ،خواب را نقل کردم .بااو از حرم بیرون آمدیم ودیدیم که برف به شدت می بارد .به مامور مشعلها دستورداد تا مشعلها را برفراز مناره ها روشن کند.با عده ای ازخدام به طرف خانه ی متولی روان شدیم وماجرارا برایش شرح دادیم،آنگاه باگروهی که همه مشعل در دست داشتند به طرف طرق حرکت کردیم.
وقتی نزدیک طرق رسیدیم ،گروهی ازاهل بحرین را دیدیم.آنهارا بااحترام تمام وارد مشهد کردیم وبه خانه متولی آوردیم وازچگونگی حالشان جویاشدیم.گفتند :مابه قصد زیارت حضرت امام رضا(ع)از بحرین بیرون آمدیم.امشب گرفتاربرف وسرما شده واز راه خارج شدیم. هرچه کوشش کردیم راه را نیافتیم تا اینکه از شدت سرما دست وپای ما ازکار افتاد .دیگر آماده مرگ شدیم از مرکبها فرود آمدیم ،همه یکجا گرد آمده فرشهایمان را بالای خود انداختیم برف همچنان می بارید وباگریه وزاری متوسل به حضرت رضا(ع)شدیم .درمیان مسافران مردی صالح وشایسته واهل علم بود ،اورا خواب فرا گرفت حضرت امام رضا(ع)را درخواب دید که فرموده اند:برخیز که دستور داده ام مشعلها رابالای مناره ها روشن کنند شما به طرف مشعلها حرکت کنید.ما هم همه به طرف چراغها حرکت کردیم که ناگاه شمارا دیدیم .
وصله:کتاب حریم طوس